لیدی هستم !
صبح از خواب که بیدار شدم اول قسمت جدید گات رو دانلود کردم بعد دوش گرفتم و روغنی که دیشب به موهام مالیده بودم رو شستم . بعد جناب دامادک زنگ زد که چیکار میکنی ؟ حال و حوصله ندارم بیا بریم تره بار خرید کنیم !! ( بله بله ما تفریح مون اینه که بریم تره بار خرید کنیم :/ ) گفتم کی میرسی ؟ گفت نیم ساعت چهل دقیقه دیگه . الان ساعت چند بود ؟ یازده .
گفتم تا میاد ظرف ها رو بشورم و دستی به سر و روی آشپزخونه بکشم . ساعت یازده و ربع زنگ زد گفت من جلوی درم :/ گفتم من ظرفا رو شستم صبر کن آب بکشم شون میام گفت باشه . پنج دقیقه بعد زنگ زد که کجااااایییییی؟؟؟ من یکساعته جلوی در منتظر تو ام . هیچی دیگه تند تند آماده شدم رفتم پیشش . خرید کردیم برگشتیم ساعت یک و ربع بود . متوجه شدم آقاتمیزی اومده ، چه مصیبتی. در حالی که خرید ها رو جابجا میکردم ، سوپ میپختم ، کاهو و باقالی میشستم ، یه چایی ام دم کردم برای تمیزی . چایی رو آماده کردم رفتم نماز خوندم دوباره پریدم توی آشپزخونه
خلاصه ساعت یه ربع به ۳ ناهار خوردم و آماده شدم و از خونه زدم بیرون . با پریسا ی کروکودیل قرار داشتم ^_^
کلی انقلاب گردی کردیم ، حرف زدیم ( بیشتر من حرف زدم ) و قدم زدیم . برگشتنی بیسکویت خریدم واسه حلوا و اومدم خونه دیدم به به جناب همسر انقلاب فرمودند . هرچی رو تا الان قرار بود سر و سامون بده سر و سامون داده .
بالاخره نشستم گات رو دیدم ، شام خوردیم و الان که رفتم توی آشپزخونه دیدم یااا ابوالفضل همه چی منهدم شده :((( یه کم مرتب و تمیز کردم الانم که نشستم استراحت کنم . خلاصه لیدی هستم یک عدد حمال :/

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بنام پروردگار حي و توانا رنگ مو و زیبایی Gregory James خانه ي خانواده تربیت و خرید فروش سگ در تهران فلش بازی آموزش طراحی سایت و سئو ارز دیجیتال پای